شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۶

نیم من

از شاهرخ و دوستانی که تذکر دادند مداوم بنویس تشکر می کنم.اما من حقیقتا نمی توانم به طور مداوم عمومی باشم.کاش میشد به جای این سطرهای اتوکشیده می توانستیم چرک نویس های همدیگر را بخوانیم.چند سال پیش یکی از دوستانم بهم گفت : "دست بردار از این عوالم شخصی.عمومی تر باش.عمومی تر بنویس." راستش از این اتهام یکه خوردم.فکر نمی کردم انزوایم این قدر توی چشم باشد.شاید همیشه به این حیطه ی تعلقی می بالیدم.باعث افتخارم بود که اگر مالکیتی در کار نیست، اگر تعلق بی معناست ، لااقل این یکی را دارم.اما انگار هوس مالکیت و تصاحب هر جور دارایی امکان ندارد بعد از مدتی شما را حریص تر نکند. دلتان می خواهذ بیشتر چنبره بزنید.حجیم تر بشوید.فرقی نمی کند که مالکیتتان هیاتی مادی داشته باشد یا غیر مادی.اگرچه نهایت همه چیز توی ذهن اتفاق می افتد. خیلی جالب است که سنگینی و سبکی زندگی باید توامان باشد وگرنه از قطب سنگینتان سقوط می کنید. از سبکی هم که احتمالا نمی شود سقوط کرد
چند وقت پیش فاطمه بهم گفت: " این جا و توی نوشته هایت فقط بحث ذهنیت است." من هم دیدم راست می گوید و چه قدر وسعت این اضافه ملکی نوی زندگی ام زیاد است. می دانید بحث گریز از حدیث نفس است به سیری آفاقی
انگار نه انگار که قرار است جامعه شناس بشوم و جامعه شناسی یعنی نگاه علمی به مجموعه هاحتی اگر یک مجموعه ی شخصی باشد .جامعه شناسی ادعا می کند که بخش عظیمی از شما ، شاید تمام وجودتان منبعث از روابط اجتماعی است.باید یاد بگیری تعمیم بدهی و جزئیات را به قوانین متصل کنی و اتفاقا منطقی است و طبیعی که خیلی از مفاهیم و احساسات و اندیشه های ما در بستر جامعه و در کنش و واکنش وجدال و زد و خورد با روابط اجتماعی و آدم هاایجاد می شود
من اما آدم هایم مرده اند. دل زده و دل تنگ و ناجورم.بگذریم.کاش می آمدید توی چرک نویس هام
شما چه قدر به دیگران وابسته اید؟چه قدر حوصله ی همدیگررا دارید؟تنهاییتان چه قدر تحت فشار است؟خودتان را موجود تنهایی می دانید؟روابطتان چه قدر در سبک و سیاق زندگی کردنتان موثر است؟آیا اصول اعتقادی محکمی دارید؟ آیا خودتان را از بقیه متفاوت می دانید
بیایید نزدیک تر! کاش می شد توی ذهن بقیه را دید زد.کاش می شد ببینم چه قدر از وجودتان پنهان است