شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹

تحصیلات عصبی

آن روزها پای صحبت و درددل بهترین استادهای گروه جامعه شناسی مان که می نشستیم، کمتر پیش می آمد که آقایان پایبند باشند به یک سنت، یک مرام، یک نوع نگرش خاص. نگرشی که مخاطب را با استدلال و منطق و یا عقل سلیم متقاعد کند به صدق کلام یا حقانیت گفته هایشان درباره یک موضوع خاص. اصلا از طرفی وحدت موضوع درکارنبود و ازطرفی همیشه روبه رو می شدیم با یک سلسله مسائل پنهان و ابهامات پررمزوراز. گاهی هم تحت تاثیر قرار می گرفتیم.خودمان را می گذاشتیم جای فلان استاد. آدمی که روبه رویت ایستاده رامی توانستی تجسم کنی در حالتی که صرفا زده به سیم آخر یا مثلا دارد عقده گشایی می کند.آدمی که کلافه شده از همین سیستم پرفشار ومصائبی داشته در نوع خودش به عنوان یک آدم فرهنگی و مسائلی از این دست. بااین حال ، کم تر به یاد می آورم که یکی از این آدم های خیلی مدعی و خیلی کرسی مند و به قول خودشان رنجورو فاضل و دانشمند، چیزی یا کسی را منصفانه نقد کرده باشند یا اگرچنین بود، عمر انصاف و عدالتشان، خیلی دوام نمی آورد.همیشه تاکید می کردند به احوالات شخصی این و آن و نقد و تحلیل و تفسیرشان دست کمی از خصومت ورزی نداشت.شاید هم به حق بوده باشد این خصومت و خامی و جوانی و رویابافی امثال من مانع از درک این روحیه می شود.

اما روزی که جناب استاد فلانی، در کلاس بچه های مبانی یا یکی از درس های مقدماتی مان با آن لحن پرسوز و گداز از معایب و نارسایی های دکتر توسلی صحبت می کرد ، نمی دانم چه هدفی داشت واقعا،چه فکر کرده بود راجع به خودمان و می خواست چه کند اما به خاطر دارم که توسلی را مبدل کرد به یک هیولای مهیب. ما هرگز حساب کار دستمان نیامد.هرگز نفهمیدیم این "بررسی بدون غرض و پیش داوری ونگرش بی تعصب" که از مواد اصلی این رشته محسوب می شود ،چیست و چه کاربردی دارد. نفهمیدیم که جامعه شناسی چیست.

نتیجه اش این شد که تمام این مدت، یک بار هم دست نبردیم به تورق اجمالی کتاب توسلی و خبردار نشدیم که این آقا که پدر جامعه شناسی ایران شناخته شده ، چه جور جامعه شناسی است و آخر حرف حسابش چیست و مثلا نحوه تحلیل و بیانش از چه سنخی است و این اقبال بهمان رونکرد که در حد وسعمان بدانیم مثلا خود این آقایی که راه و بی راه خاطره تعریف می کند از دیگران، در نظریاتش چه قدر پیچ و خم ذهنی دارد یا پایبندی علمی و دارد از چه حرف می زند یا حتی بتوانیم در کنار کتاب مدیرگروهمان که منبع امتحان پایان ترم معرفی شده بود، کتاب مبانی ایشان را هم بخوانیم. مدیرگروهی که مولف نیست و جمله هایش راه و بی راه، ایرادات دستوری دارد و اصلا قابل فهم نیست.

راستش صرفا صحبت از آقای توسلی هم نیست که اتفاقا می خواهم چیزهایی بنویسم در باره درسنامه شان. بحث "دری وری گویی" است که یک سنت شناخته شده است در محافل علمی و سلطه جویی و کج روی های متداول اساتید و محافل به اصطلاح علمی و حکایت آدم های همیشه هاج و واج و غافل و فریب خورده که خودمان هستیم و ظاهرا ترجیح می دهیم ندانیم که نبایست اکتفا کرد به خیلی از این موقعیت ها و محیط ها.

حالا بعد از آن همه عمری که بیهوده صرف به اصطلاح دانش آموختگی در آن محیط شد، وقتی فارغ از نمره وهرچیز کتاب نظریه توسلی را زیرورو می کنم، می بینم که هم روان و قابل فهم است، هم به نظر جامع است و هم تطبیقی.حتی گاهی وقت ها گریزهایی زده به فرهنگ خودمان یا مثلا مقایسه هایی انجام داده با یافته ها و مفاهیم بومی. برای من دانشجو که الفبای رشته ام را نمی دانم واقعا چه اهمیتی دارد که بدانم روابط شخصی فلانی چگونه است و چه خاطراتی نقل می کنند ازشان.

مثلا فکر می کنم که فصل پدیدارشناسی مقدمه خیلی خوبی است برای ورود به مباحث وجودی. تاریخچه بسیار واضحی دارد از سرآمدان این نحله.معرفی خوب و مختصر و به جایی ست از آراء هوسرل و شوتز و هایدگر و گریز خوبی زده به عرفان ، مختصات حکمت شهودی و علم حضوری. مواجهه علم و فلسفه راهم در این بین به نحو جالبی به چالش می کشد و ذهن را آماده می کند برای اندیشه های بعدی.

خیلی وقت ها به نظر می رسد که آدم سرجای خودش نیست.انگار باید درگیر امر دیگری باشد و نیست. واقعیت این است که خیلی وقت ها به بدترین نحو ممکن، عمرمان را تلف می کنیم. تحصیلات دانشگاهی در ایران فرایندی معکوس دارد و به نظر می رسد که وقت تلف کنی ست. اصلا معنای تحصیل و مکانیزم تعلیم و تربیت این نیست که یکی برای بقیه ارد بدهد، نقل خاطره کند یا حیطه ها و حریم ها را درهم ادغام بکند. پس دردرشرایطی که انتخاب دیگری برای افراد وجود ندارد و به عبارتی، وجود نظام آموزشی ترجیح دارد به فقدان آن، این نظام از ظرف و محتوا و روابط شایسته برخوردار نیست. نهادی بدون کارکرد که بیشتر مایه غرورمی شود و آگاهی کاذب و نهایتا واپس ماندگی و سرخوردگی. محرومیت در این حوزه بیشتر از هرچیز، محرومیت در نیتمندی ست.چیزی هم که عایدت می شود، بی سوادی و بی کاری است به علاوه رفتارها و ژست های تکراری و نیز ابهام های رفتاری.

با همه این ها، به عنوان اولین مواجهه جدی با کلاس مکتوب غلامعباس توسلی ، در یک رویارویی بدون پیش فرض وبدون شناخت خصوصیات شخصی و خلقی ایشان که احتمالا زجرهایی دربرداشته برای استاد فلانی مان و برخی های دیگر، تصورم این است که این آشنایی در مبانی ، نقطه روشنی محسوب می شود در کارنامه مطالعات علاقه مندان جامعه شناسی.