پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

هرشب تنهایی‏


این حضور باید چیزی باشد در خمیره شما. همان حضوری که شاهدش هستیم و برایمان دلنشین است و می دانیم که به شدت، برازنده شماست. کدام؟همین نحو هنرنمایی که اصلا به نظر نمی آید بازیگری باشد. بودن بی تکلف که اجرای صحیح و بدون نقص و استوار شماست. حضوری از سنخ " لیلا" ی مهرجویی یا زن پابه ماه در " ارتفاع پست" ، در" شیدا" یا "سیمای زنی در دوردست"، حتی بیایید برگردیم به عقب، حضور شماست در "دلشدگان". حالا که نقش هایتان را مرور می کنم، بیشتر از انتظارم رل بازی کرده اید. "آب و آتش" یا "کیف انگلیسی" مثلا مرز دارد با این تیپ بازی ها چرا که پیچیده تر و دوگانه تر است شخصیت زن. " بی پولی"چه؟ خیر، سرگرمی است فقط . نه ترجیح من است نه چیزی در ارتباط با آن شخصیتی که می شناسیمش. این جا هم شما همان لیلا هستید برایمان با قابلیت هایی که گمان می کنیم نمایشی یا عاریتی هم نیست و تمام و کمال از آن شماست. قصد داشتم سرفرصت تماشایش کنم. فرصتی که طبق معمول، بی خوابی یکی از همین شب هاست یا به عبارتی همین حالاست.

ضعف هایی در کار است، بدیهی ست اما دوست داشتنی ست این کار. چرا؟ چون خاطره داریم از آن، مواجه شده ایم با چنین زمینه ای و صمیمی ست و مادرانه است تصویرتان در این قاب. اما ضعف هایی دارد کل کار. اصلا هرنقدی بی تردید مواجه می شود با همین ضعف ها که هم مربوط است به منتقد و هم به خود آثار. همه آثار ایرانی هم دست و پنجه نرم می کنند با این نقایص که اثر را به وضوح دچار یک سری سمبل کاری ها و ناهماهنگی ها می کنند و محدودیت هست در ذات آن و پیداست که دچار محرومیت هایی ست فرایند ساخت فیلم و ضمنا یک سری غلظت ها و غفلت ها.این جا هم گاهی وقت ها، حضور دارند دیگر مثل این سخنرانی های درسی تان، همین متن های گفتاری رادیویی با آن لحن نچسبتان در ارائه که مثلا شرح احوالات شماست. یادمان نرفته ها .شما ناسلامتی زنی هستید بی انگیزه، زنی ناامید، زنی بیمار. مانده ام که حدیث نفس پژوهشی زاید این کارهیچ پرسش و کاوش و تاملی را هم برمی انگیزد؟ اصلا من بیننده در گیرودار سیر و سلوک پرسه ای شما، این هنرنمایی خیلی زیبا، رغبت نمی کنم به شنیدن یک چنین خطابه ای وقتی که خصوصا پیداست جان کلام و مایه اصلی کار. به قدر کافی گویا هستند خود نماها.نیازی نبود که توضیح ضمیمه کنید به آن ها .گذشته از این اضافه کاری که به نظرم رسید باید بگویم از چشم های شما، نگاهتان، وقاری که در سکناتتان هست، آرامشتان، تب و تابتان، مهرتان. همه این ها این جاست. دیگر چه؟راحتی تان ، حضور بی تکلفتان ، جست و جوگری تان.

بهتر است آدم فیلم را تنها ببیند به اعتقاد من، لااقل اولین بار. سینما؟ معنایی ندارد دیگر برای ما. نمی دانید چه موهبتی ست حضورتان در این تنهایی بیننده، در این حال. بعد، دخترک گم شده، گریان و ترسان است و پناه می آورد به شما، انگار که از آسمان بیفتد در دامن شما و باقی ماجرا.

من که پاک یادم می رود که بازیگر دیگری هم در کار است-همسردلواپس شما- . دلمان می خواهد با هم قال بگذاریم دل گرانی های ایشان را . چشم دوخته ایم به شما. پرسه می زنیم در صحن و بازار و حیاط ها. ما هم با کودک یا پیرزن، گم شده ایم انگار، خیلی سال قبل تر از این ها. خیره شده بودیم به زرق و برق حرم و آینه درها ، دربان های زشت عبوس و دوره گردها ، زن های کشورهای همسایه و چادرها ، بوق و هیاهو و همهمه مناره ها و تالارها، حاجت بگیرها وعلیل ها ، روضه خوان ها ، دیگرچه؟ دعافروش ها. از همه مهم تر، آبخوری ها و یادم نرود آن کاسه طلایی ها.

شفا ، حاجت، نذر و نیاز، طلب، خیر، هیچ کدام! پرسه، نظاره،سرگردانی ، حیرانی، کلافگی، چشم دوخته اید به آدم ها. در پی چیزی نیستید جز غوطه خوردن در همین ها. زنی هستید گم شده، زنی تنها ، در پی یک سری چیزها. نمی دانیم. آسمان را انگار دوخته باشند به زمین. نگاه شما به زمین است و به همین آدم ها.

وبعد توجهم جلب می شود به فیلمساز و دانستنش برایم جالب است.می خواهم بدانم، چگونه است که در تمام آثارتان، معطوف هستید به درونیات زن ها؟ گویا به شدت این قضیه بارز و بااهمیت است برای شما.از وقتی شناختمتان، از " تداعی" کفش های کتانی تا این جا، روبه رو هستیم با سنخ های گوناگونی از زن ها. چندگانه های شما ، تحلیل های صادقانه ای هستند از زن هایی به خود فرورفته و تنها که داستانشان امتداد می یابد و هربار هویدا می شوند در یک قالب دیگر که تطور حیاتی همان آدم است انگار.

هر شب تنهایی، کارگردان: رسول صدرعاملی، نویسندگان: کامبوزیا پرتوی و رسول صدرعاملی، بازیگران: لیلا حاتمی-حامد بهداد-مرجان قره جه ،مدت: 90 دقیقه