دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۶

عاشقی در مرغزار جان



شب شده.همه جا تاریک است.از سر شب تا حالا هیچ ساعتی به این اندازه آرام نبوده.لحظه به لحظه آرام تر می شود؛ لحظه به لحظه شاعرانه تر.چراغ خیلی از خانه ها خاموش شده.مردم یا خوابیده اند، یا دارند به خواب می روند. صبح دیگری در راه است.

لای پنجره را باز می گذارم و خودم را توی کاناپه جا می دهم. ساعت از یازده گذشته. می روم به آشپزخانه. صدای زندگی روی گاز نفس می کشد.بخارگرفته و تب دار است.هیچ چیزی مثل این چای تازه دم آرامش بخش نیست وقتی که اتاق پر از هوای تازه است و انگار نرم نرمک باران می آید.
صدایی می شنوم دوست داشتنی و کمی غمگین از مردی آشنا که شعری می خواند و سلامی و می افزاید:
" ... پس باز کن دکان که وقت عاشقی ست."

دیشب ، شمس لنگرودی، مهمان قدم اول( بخش شعر و ادبیات) برنامه " دو قدم مانده به صبح "بود.قدم دوم (تئاتر) ، با اجرای محمد رحمانیان هم به مصاحبه با چیستا یثربی اختصاص داشت.این برنامه شبانگاهی ، تاکنون پذیرای بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان بوده است.حضور چهره های آشنا و فعال فرهنگی در این برنامه، تنوع موضوعی، آرامش ساعات پایانی شب و اجرای دوست داشتنی وبه قول خود مجری، کاربلد محمد صالح علاء ، توفیق ویژه ای به این مجموعه شبانه بخشیده است. چنین توفیقی امیدوارکننده است.امید یک اندیشه بلندنظر و عمل گرایانه که دست به کار شوید و با هر آنچه دارید و تحت هر شرایطی که هستید ، کاری انجام بدهید.حضور مناسب و خردمندانه اهالی سینما و تئاتر و فرهنگ و اندیشه در رسانه سیما هم این چنین است کما این که قطعا به کادربندی های ویژه احتیاج دارد.صرف نظر از نابسامانی و پریشانی اوضاع سینمای ایران و التهاب و جراحت فضای هنرمندان این حوزه، حضور فعال هنرمندان در تلویزیون را باید به فال نیک گرفت.

در شرایطی که عموم برنامه های سیما ، طرح و ساخت درست و حسابی ندارند ؛ یعنی فاقد فکر منسجم اولیه ، بخش های مرتبط ، محتوای دقیق و تاثیرگذار ، نوآوری و سلیقه و خلاقیت هستند ، یکی از بهترین برنامه های شبکه چهارم سیما که اتفاقا عمر چندانی ندارد(از زمان ساخت تا الان و با امید به مداومت) ، دوقدم مانده به صبح است و بدون اغراق کار وزینی است.شاید برای اولین بار است که مجری را در جایگاهی مناسب می بینیم.اجرا محترمانه و سنجیده و مرتبط است.مجری برنامه آدم موقر و فهمیده ای است ؛ دورتر از مهمانان و ناظر به آن ها قرار گرفته و برخلاف سایر برنامه ها ،موجود زائدی نیست.این گزیده گویی و در حاشیه قرار گرفتنش ، اتفاقا به شدت مهمان نواز و آرامش بخش است و از بزرگترین محاسن برنامه محسوب می شود.
دو قدم مانده به صبح برنامه متنوعی است و به حوزه های متنوعی مثل ادبیات ، عکاسی ، کاریکاتور ، معماری ، فرهنگ ، تاریخ ، سینما و تئاتر سرک می کشد. و در عین حال که در هر زمینه به بررسی تاریخی و تطبیقی هم می پردازد با وقایع روزمره هم همخوانی دارد و در ارتباط است.شخصا از بخش تئاتر با اجرای محمد رحمانیان لذت می برم. اگر عادت به شب بیداری دارید، یازده تا یک شب ، شبکه چهار، انتخاب خوبی است.

در عین حال که مردم ایران توانایی فوق العاده ای در تحمل کردن دارند ، فضای غالب رسانه ها ، خشن و تحکم آمیز و بی ادبانه است. با وجود این که اغلب برنامه ها دم از اخلاص و ارادت به مردم می زنند کمتر برنامه ای به خواست وسلیقه مخاطب توجه نشان می دهد. تحمل این همه حذف و اضافه دیکته شده واقعا طاقت فرسا است. اخبار، برنامه ها و تبلیغات تلویزیون نمایشی و اهانت آمیز است.لحن ها ، فرم ها ، فیگورها ، ژست ها و ادا و اصول ها، هدایت شده و اغراق آمیز است و چنین روال مذبوحانه ای تازگی ندارد و البته صدا و سیما با استفاده از بودجه هنگفت و انحصارگرایی تام به عنوان رکنی از کلیت ساختار تمامیت خواه ، از موثرترین پایگاه های عمومی خبری و تبلیغاتی است.
در این محرومیت فکری و فرهنگی ، برنامه هایی که با درایت ، در همین بسترو از همین مجرا ، با قدری انعطاف و سازش ، فعالیت می کنند ، دست به ابتکار و خلاقیت می زنند و زمینه استمرار و مداومت می شوند ، بسیار باارزشند. افرادی که گام به گام با شما و در میان شما هستند .اغلب متعلق به طبقه متوسط فرهنگی هستند و وجودشان مالامال از عشق به این سرزمین است. وقتی پای عشق به میان می آید ، زبان هنرمندان ، منطق راحت الحلقوم تری دارد .هنرمند، فداکار و ازخودگذشته است.و رنگ و لعابش از هر نقشی زیباتر است.هنرمند همیشه چیزی برای از دست دادن دارد و در نهایت جاودان است.هنر از بین نمی رود.گستره هنر وسیع و پهنه اش جهان شمول است.
همه کار و همه حرفی در ایران به هر حال از گذرگاه سیاست عبور می کنند.حکومتها هم رکن بی بدیل سیاست در هر مملکتی هستند.رسانه ها مهمترین ابزار حکومتها به شمار می روند.رسانه ها در همه جای دنیا منبع اصلی تبلیغات و اثرگذاری خبری و فرهنگی هستند. این جا رسانه ها به وضوح نقش بازی می کنند و حاکمیت هیچ تلاشی نمی کند که مردم را به بهترین نحو بچرخاند. پس سلطه با آگاهی و نارضایتی و سرکوب و سرخوردگی همراه است. این جا ، هنرمندان به همراه مردم منزوی می شوند.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

واقعا برنامه خوبیه.خصوصا برای من که اصولا بیخوابم.

ناشناس گفت...

امیدوارم این برنامه ادامه داشته باشه در این قحط بی برنامگی فرصت مغتنمیه هر چند من یکی زودخواب تر از این حرف هام !
اتفاق بدی که سال های اخیر افتاده اینه که وقتی پای آدم های نه لزوما روشنفکر بلکه حتا قابل تحملی مثل زیبا کلام یا . . . به تلویزیون باز شد جماعت روشنفکری چنان توی سرشون زده ن که بی خیال شدن
من موندم اگه این آدما نون توی تلویزیون پس کی و چجوری می خواد این عفونت خوب شه

مجید گفت...

گفتنی ها رو که همه رو گفتی فقط احساسم رو نسبت به این - به چی می شه تشبیه کرد
یه نسیم که تو یه تابستان داغ تنها برای چند لحظه خنکت می کنه؟
شاید
بعد از بسته شدن شرق ...
تا کشف مجله شهروند امروز
تا دو قدم مانده به صبح
فقط می تونم بگم:
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامه تا صبحدم نخواهد ماند
----------------------------------
نهان گشت کردار فرزانگان
پراکنده شد کام ديوانگان
هنر خوار شد، جادويی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست ديوان دراز
به نيکی نبودی سخن جز به راز

شاه رخ گفت...

هنوز دارم فکر می کنم راجع به پست قبلیت باید چه کامنتی بذارم

ناشناس گفت...

صد بار گفتم..این آدم اینقدر نازنینه که می خوام بندازمش تو قفس تا صبح واسم جان جان کنه من کیف کنم!

شاه رخ گفت...

تو که از منم تنبل تری توی آپ کردن !

شاه رخ گفت...

هنوز منتظر پستت درباره ی تیک تاک زیگ زاگ هستم ها

ناشناس گفت...

اول که سلام و سال نو مبارک و اینا
دوم این که الان که دیگه باید خونه باشی و لازم نیس بری کافی نت پس چرا آپ نمی کنی ؟