دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۷

سمبولیسم تخیلی دووینیو ، تیک تاک و یک شروع جدید

نشانه ها دوگانگی بسیارزیبایی دارند.به محض مواجهه با یک سری موانع غیرعادی متوجه حضورشان می شوید.اصلا نشانه ها مانع هستند .اما همین ویژگی ذاتی است که شما را همراه می کند.درواقع بین یک جاذبه و دافعه گرفتار می شوید.شبیه یک اخطار نامنتظر اما به شدت قابل توجه برمبنای هشدار به توجه .جالب تر این که مجابتان می کند که به او نگاه کنید اما اتفاقا بهش بی توجه باشید.نشانه فقط یک عامل میانی ست.فقط و فقط یک هشدار است نه چیزی بیشتر

این روزها مرتبط با موضوع پایان نامه ام، جامعه شناسی هنر می خوانم.قبل ازین بنا بود روی جامعه شناسی دین کارکنم اما نمی شود فارغ از فضای سیاسی و ایدئولوژیک دین بهش توجه کرد. هنر هم وسیع تر است و هم مرتبط. یکی از جذابیت های این حوزه ،" آفرینش هنری" است که درکتاب "جامعه شناسی هنر، ژان دووینیو،مهدی سحابی" اضافه شده به سمبولیسم تخیلی و این وسط ،بحث " نشانه شناسی جدلی" فوق العاده است

هر حرکت تخیلی مهمی عبارت است از ایجاد رابطه ای از دور که هرگز این دوری (جدایی) را نمی پذیرد.می گوییم از دور،زیرا اگر انسان ها مجبور نبودند جدایی مکانی زمانی را کناربگذارند تا به هم برسند واگر برای به هم رسیدن لازم نبود که موانع برافراشته توسط گروه ها و طبقات اجتماعی راازسرراه بردارند،نیازی به نشانه و تخیل نمی داشتند.در این صورت ،همه ی انسان ها به یک سان در زندگی اجتماعی مشارکت می داشتند وبه یک گونه جزئی ازماده ی اجتماعی می شدند ولی امیدی به تحقق چنین شرایطی نداریم.همان گونه که کبوتر کانت نمی توانست امیدوار باشد که به فراسوی جاذبه ی زمین پربکشد وبه جایی برسد که بال هایش دیگر به کاری نیاید و برای همیشه بیفتد. - ازمتن کتاب

همان تناقض بین وجود و عدم وجود ، تلفیق ماهرانه و دراماتیک رویدادهاست که در یک بستر عظیم دیالکتیک تاریخی نهایتا منجر به آفرینش اجتماعی و آفرینش هنری می شود.جان کلام کتاب به یک جور پویایی تلفیقی می رسد که اول و آخرش به اجتماع مربوط می شود.یعنی هم علت انزوای خلاقانه و هم اثری که خلق می شود ، هردو کنش و واکنشی ست.حتی این فردیت و انزوا ریشه های اجتماعی دارد

این بار آمده بودم ، چیزی بنویسم درباره ی"تیک تاک" که چندماهی می شود هرشب از شبکه ی دوم سیما پخش می شود. کلی ایده و ابتکار به خاطر یک ضیافت دونفره و گفتگویی که توی یک کافه ی دنج با خوراکی های خوشمزه اتفاق می افتد

واین که صدای ساعت و رنگ و دود چای وآن فنجان سفید ، از همان ابتدای کار مشخص بود که قرار است به جاهای خوب خوبی برسد که به نشانه شناسی آقای دووینیورسید و حتما زیادی توذوق می زند.اما بهم حق بدهید. اولین پست حبسیات باید هم حسابی تندتند و تالاپ تالاپ نوشته بشود.نمی دانید که این جا چه خبراست .این یک دل تنگی ساده نیست

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
خوش اومدید.جالب بود

ناشناس گفت...

کامنت دونی ت خوب باز نمیشه.

ناشناس گفت...

جامعه شناسی هنر دووینیو رو خوندم.کتاب خوبیه البته ترجمه ی روانی نداره.من این طور به نظرم رسید.موفق باشی حبسیات

ناشناس گفت...

واقعا تیک تاک برنامه ی خوبیه. مخصوصا میکروب خوریه اون درویش گیاه خوار خیلی بهم چسبید. کاهو نخور نشسته d:

ناشناس گفت...

یواش تر حرف بزن ببینم چی میگی
سلام
نه هنوز نیومدم اون ورا
همین ورام دارم به چرخه تلاش و کوشش و حرکت همسایه و اینا تن می دم یا به عبارتی جون کندن و اینا
کضشتی باده بیاور
که مرا
بی رخ دوست
گشته هر گوشه ی چشم
از غم دل
دریایی

ناشناس گفت...

منتظریم انتقادی که روت نممیشد بگی رو بگیا
سلام
بعدشم متوجه بودی روی پستی که سیا نوشته بود کامنت گذاشته بودی که " چرا سیا دیگه نمی نویسه؟"
کمدی شده بود

ناشناس گفت...

برعکس تو من اصلا با وولف ارتباط برقرار نکردم البته منظورم دقیقا همون کتاب خاطراتشه که به لعنت خدا هم نمی ارزه
اون لایه های زیرین هم اصلا و ابدا نه دیدم و نه قبول دارم

ناشناس گفت...

خب اول از همه بازگشت عارفانت رو به دنیای مجازی تبریک می گم اونم با حبسیات که دلم تنگ شده بود براش حسابی. بعدش هم اسم نویسنده آدمو به گه گیجه میندازه. کارهای بارت رو خوندم چند تایی در مورد نشانه شناسی اما درباره ی جامعه شناسی هنر از بیخ عربم. باشد که از تو یاد بگیریم خانوم خوب

ناشناس گفت...

راستی حواست هست که این تاک تاک ضد مخاطب عمل می کنه. هیچ کدومشون رو به دوربین نیستند. انگار که ما نیستیم اصلا. جذاب نیست برام اما از این حیث جالبه.

دن ایسیدرو پارودی گفت...

لطف داری تازگیا به متنای تازگیای من
سلام

دن ایسیدرو پارودی گفت...

شانگ فی
لیوبی
کوانگ یو
چه حس نوستالژی قوی ای داشت
سلام