شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۶

جنگل واژگون


جنگل واژگون خیلی استادانه نوشته شده و مثل سایر کتاب های سلینجر – ناتوردشت،فرنی و زویی،دلتنگی های خیابان چهل و هشتم و ...- تاثیرگذار است

در حال تمرکز به فرش خیره شد و موی شقیقه اش را با نوک انگشتانش عقب زد و گفت: شاعر ،شعرشو ابداع نمی کنه.کشفش می کنه

حال و هوای ادبیات سلینجر هم ،حال و هوای کشف است نه ابداع.همین هم باعث می شود که به نویسنده اعتماد کنی چون راوی صادقی به نظر می رسد. خواننده به این فضای داستانی شک نمی کند.حس می کند پاره ای آشنا از واقعیت و عوالم شخصیت ها را عینا می بیند.به خودت می گویی : برای من هم پیش آمده.قبلا همین حس را داشته ام .انگار این فضا را تجربه کرده ام ولی چه قدر دقیقا استادانه دارد روایت می شود.این عینیت سبب می شود به نقل قول و لحن و زبان نویسنده اعتماد کنی

خیلی جاها پیش می آید که سلینجر ، لابه لای داستان پردازی اش، موضعی بی طرفانه و صرفا روایتی عریان را درپیش می گیرد.جالب است که راوی از دانای کل فاصله می گیرد و خیلی ظریف به شخصیت ها نزدیک می شود.پس خبری می نویسد و قضاوت هم نمی کند.تمام حظ و جذبه اش در همین سخاوت است که باعث می شود تک تک شخصیت ها یک بار دیگر در دسترس باشند .به این ترتیب قدرت خلقشان به تو هم سرایت می کند

داستان از این جا شروع می شود

آن چه در پی می آید ، گزیده ی یادداشت های روزانه ای است به تاریخ 31 دسامبر 1917.این یادداشت ها در شورویوی لانگ آیلند ،به قلم دختربچه ای به نام کورین فون فوردهوفن نوشته شده است
جنگل واژگون-جروم دیوید سلینجر-1949

۶ نظر:

ناشناس گفت...

بدون شک ادبیات سلینجر متفاوته.اصولا زاویه دید و فرم مخصوص به خودش رو القا می کنه.با شما موافقم

ناشناس گفت...

داستان نویسی مقوله ی عظیمی است

ناشناس گفت...

کارگاه ما از همین چهارشنبه فعال میشه.می بینمت

ناشناس گفت...

نخوانده ام اما با این مقدمه که نوشتی یاد دیوانه وار بوبن افتادم...

Unknown گفت...

سلام
وبلاگ جالبي دارين دوس ه بار اومدم كه كامنت بذارم كه نشد اميدوارم كه اينبار بشه.
در ضمن ممنون از اينكه به وبلاگ منم سر زده بودين.
اكبر يارمحمدي
زخمه
htp://akdi.blogsky.com

Unknown گفت...

سلام
وبلاگ جالبي دارين دوس ه بار اومدم كه كامنت بذارم كه نشد اميدوارم كه اينبار بشه.
در ضمن ممنون از اينكه به وبلاگ منم سر زده بودين.
اكبر يارمحمدي
زخمه
htp://akdi.blogsky.com