دوشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۸

نوشتن درباره ی یا " درباره ی نوشتن " ؟

- خیلی وقت است که چیزی ننوشته ام این جا که وبلاگ خودم است اما باید اعتراف کنم که این "خود" و این "مالکیت"، آن قدرها هم برایم اعتبار ندارد। راستش اصلا به خود آدم مربوط نمی شود که چیزی اعتبار داشته باشد یا نه। بنابراین خیلی اصراری ندارم به اعتبار داشتن।موضوع این نیست که نوشتن،بهتر است یا ننوشتن که نوشتن –نوشتن از هرچیز- قبل از هر چیز،یک خصلت مهم روایی دارد که فکر را سروسامان می دهد।یک جور تصفیه کردن است و خاصیت مکندگی دارد این جا که فکرهای مزاحم و آشفتگی های آدم را می کشد بیرون.خودگفتگویی هم هست و می تواند فوایدی داشته باشد.

اما یک سر قضیه،"نوشتن" است و یک سر دیگرش، "درباره ی نوشتن" . مشخص نیست این نوشتن چه فوایدی دارد و چه مضراتی و اصلا به چه دردی می خورد.وقتی نمی نویسم و مدت ها از نوشته ی قبلی ام می گذرد،هاج و واج هستم و نمی دانم این استمرار و مداومت چگونه ایجاد می شود و چرا در من نیست.اصلا برای چه بنویسم و از چه چیزی بنویسم و چرا نمی دانم چرا هیچ چیز آن قدر قابل توجه نیست که موضوع نوشته ام بشود و یا چرا حتی وقتی که درمعرض توجه قرار می گیرد،بازهم قابل توجه نمی شود.

بعد فقط باید دوید।باید دوید و دوید و دوید تا از قافله ی مداومتو پیوستگی دورت نکند.

راستش خیلی بیش.تر از آن چه که فکرش را بکنم ریاکار شده ام .این ها چیست که دارم می نویسم وقتی تمامش به یک جسارت ناقابل ختم می شود که آن پنهانی ها را نگه می دارد توی انبارخودت و باقی را رو می کند.بقیه ی ساختگی ناخوشایند بی ربط و کشکی که فقط به درد این جور خودنمایی ها می خورد.آخر باید از چه چیز سخن گفت؟

همان جسارتی که روزبه روز نیست و پر از شک و شبهه است و دامنه ی فکرهای ناب و حقیقی را محدود می کند و نمی دانم چه قدر آغشته به انواع و اقسام قضاوت ها و تعاریف بی ارزش و بدون اعتبار است.جسارتی که باید آتش بزند به تمام آن پوسته های الکی همیشه مصرف

- سریال های
فارسی وان تمامی ندارد।یک جوری برنامه ریزی کرده اند که از حالا تا آخر عمر بتوانی فارسی وان تماشا کنی।مهم نیست که چه قدر بد دوبله شده باشد یا داستان کشکی داشته باشد.مهم این است که شما به عنوان یک بیننده ی همیشگی بتوانید خودتان را با شرایط وقف بدهید.کارخاصی ندارد.یعنی کارخاصی ندارید از حالا.تا فارسی وان هست،غم ندارید عزیزان. نگو به تو چه؟بابا یکی بیاید این فارسی وان دیدن را ممنوع کند توی این خانه.حالا هرچه قدر هم انقلابی و تحریمی باشی، دلیل نمی شود که یک چیزهایی را نبینی مثلا همین سریال مسافران که شب ها از شبکه ی سه پخش می شود و بهرام و فرخش، شرف دارد به ویکتوریا و جیانی و گامبو. - نمیدانی چه استعداد بی نظیری داری خانوم فال دوست در پیاده روی روی مخ من.بعد از یک نیم روز تماشای فارسی وان، این جور که تو زده ای زیر آواز، نظریه ی ریتزر و من با هم ابوعطا می رقصیم.

۹ نظر:

شهرزاد گفت...

چه فارسی1 چه کانالای ایرانی فرقی نمی کنه همشون به یه جا ختم میشن.همه ما هم آگاهانه دنبال می کنیم به این امید که شاید این یکی با بقیه فرق داشته باشه مثل زندگی و روز ها و پیشامدهای تکراری اش و ادم های که می آیند و می روند.شاید فردا روز دیگری باشد.شاید این یکی با بقیه فرق داشته باشد.شاید من یک روز عاقل شوم...

شاه رخ گفت...

من كه فارسي وان نمي بينم ولي سيا مي بينه برا من تعريف مي كنه مث هژير - هژيرو مي ديدي اون وقتا فيلم تعريف مي كرد؟ - حالا يه سريالي داره پخش مي شه به اسم ققنوس - مي بينيش ؟ - من كه نمي بينم ولي سيا مي بينه و مياد تعريف مي كنه و من بعضي وقتا كلي روحيه مي گيرم كه اره بابا آخرش هيشكي هيچ گهي نمي خوره و بعضي وقتا از استرس خوابم نمي بره كه اگه اومد و خودش و من و همه رو به فنا داد چي؟
سلام
رابطه روان شناسانه جامعه شناسانه ت به ننوشتن و مداومت رو پسنديم احسنت

شاه رخ گفت...

نمي دونم فريدا چي بهت گفته كه قبول كردي كامنت نبايد تفصيلي باشه به منم بگو شايد منم قبول كردم ولي اصلا يكي از كاركردهاي خوب بلاگستان اگه نگم بهترين كاركردش همينه كه يكي بنويسه و يكي جواببده هرچقدم مي خواد تفصيلي باشه باشه
من كه استقبال مي كنم
سلام
درباره نظرت درباره نظر من در باره جلال آل احمد و غرب زدگي _ چي شد ! - جوابتو الان نمي دم اون دنيا روي پل صراط يقه تو مي گيرم اين خط اين نشون

فریدا گفت...

حبسیات جان من که عاشق این سریال مسافرانم، واقعا محشره و بعضی وقتا یه جور اساسی ما ایرانی ها رو می شوره می ذاره کنار که بیا و ببین.حالا بماند که آقایان بدون هیچ جور تبلیغی در مقایسه با باقی سریال هاشون و در یک ساعت بد نمایشش می دن.
سریالای فارسی وان هم که ... چی بگم؟ ولی خداییش یه جمله ی محشری بود تو همین داستان جیانی که می گفت: "مردا وقتی پای مادرشون در میونه هیچ کار احمقانه ای ازشون بعید نیست"
یعنی از شنیدنش حظ وافری بردم ها!

امین گفت...

من که سگ همون فارسی1 رو با ویکتوریا و ماریاناشو ققنوسشو ترجیح می دم به کل هیکل تلویزیون دولتی درپیت دروغگوی خاک بر سر و[...]،
هر وقت یه لحظه زدم به این تلویزیون یا رادیوی دولتی یه آخوند نشسته داره ور میزنه از دنیایی بهتر و اینکه باید اینجا بدبخت باشی تا تو اون دنیای احمقانه ی جاوید خوش بگذره بهت.

شهروز گفت...

بزنم به تخته کره جای هند و گرفته ،البته با این تفاوت که اونا روزی 700تا سینمایی می سازن اینا سریال ، من یه کار اساسی کردم شبکه ی فارسی وانو حذف کردم ،( پس چی چرا؟ )

زهرا گفت...

عجیب موجودی یه این خانوم فال دوست!!!!!!!
چجوری میتونم باهاشون بیشتر آشنا شم؟؟؟

شاه رخ گفت...

خب فك كنم نبايد چيزي بگم چون مي خواي روي هر پست فقط يه كامنت بذاريم
خيله خب هيچي نمي گم حرفامو قورت مي دم

siaavoush گفت...

زور نیست که وقتی نمی شه بنویسی خوب نمیشه.شاهرخ دعوام میکنه که دیر به دیر آپ می کنی ولی خودسم می دونه که این یکی فعل نوشتن باید حداقل تو شعر مصرع اول اش هدیه خدایان باشه.
چرا که نه؟
واسه کانال 1 هم وقتی با 1000 تومن می تونی اینجا از بهترین آثار روز سینمای دنیا لذت ببری و این از معدود مزیت های زیستن در این خراب شده است که فرهنگ و کالای فرهنگی ارزون تر از هر چیز دیگه است.خودتو محروم نکن بعد ها حسرت اشو می خوری.
مخلصیم کماکان